Featured image of post مطالعه کتاب شهید مجتبی علمدار

مطالعه کتاب شهید مجتبی علمدار

بعضی ها هوش عرفانی تیزی دارند. وقتی برایشان کشفی می شود یا تلنگری می خورند؛ می گیرند. برایشان عادی نمی شود. حیرت زدگی شان را با فراموشی بی اثر نمی کنند.

سید مجتبی علمدار از اینجور آدم هاست. سن کمی داشته وقتی جنگ شروع می شود. به آخرهای جنگ می رسد. ولی خیلی زود راز مرگ و زندگی برای او کشف می شود.

وقتی در حال عقب نشینی از یک عملیات شکست خورده، دوستش شهید می شود و پیکرش در منطقه می ماند، محبّت و لوطی گری اش را آبیاری می کند و شبانه و تنها بر می گردد و جنازه اش را به دوش می کشد و به عقب بر می گرداند. می گوید: «مادری چشم انتظار جنازه بچه اش نماند.»

در مواجهه با خون، بی رحمی و مرگ، تخدیر نمی شود. با خوبی و خیر درونش آن را ذوب می کند. آن را می نوشد. نکته اش را می گیرد و تعریفی جدید از زندگی پیدا می کند. تعریفی که با آن شخصیت جدیدی از خود پدید می آورد.

اگر بخواهم تحلیلی کنم. آنچه سیّد را خاص کرده، چند ملکه درخشان است:

  • محبّت و لوطی منشی
  • ورزشکاری و پهلوانی
  • نماز شب
  • اتّصال به علما
  • تفکّر

دیدن چشمانش در مصاحبه اش با روایت فتح، آنچه درونش می گذشته را لو می دهد:

comments powered by Disqus
قدرت گرفته از Hugo
قالب Stack ساخته شده توسط Jimmy