Featured image of post تامّلاتی در سوره محمد «ص»

تامّلاتی در سوره محمد «ص»

با دوستان همراه، مدتی به صورت جمعی سوره محمّد «ص» را خواندیم و به گفتگو راجع به آن پرداختیم. این تقریری است از آنچه در آن جلسات گذشت ...

درباره گونه ای از کافران

الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ ‎﴿١﴾

آیات ابتدایی به توصیف و قضاوت درباره کافری که مانعی در سبیل الله ساخته، پرداخته است و نه هر کافری. همچنین در آیه 32 شرط این توصیفات را کفر پس از تبیین هدایت می داند. این تعبیر با تصور عامی که راجع به کفار در عصر حاضر وجود دارد که همه غیر مسلمین، ذیل کفار با چنین احکام شداد و غلاضی در نظر گرفته می شود در تضاد است.

جنگ برای صلح

فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ‎﴿٤﴾‏

آیه چهارم اگر چه ظاهر خشن و خونباری دارد، امّا اولا از سر انفعال در برابر سنگ اندازی و جنگ طلبی کفّار است و ثانیا کاملا در جهت برقراری صلح طلبی و توقف درگیری هاست.

بجنگید تا غربال کنیم

در دو آیه 4 و 31 اصالت جنگ برای نفس جنگ انکار شده و غایت امر به قتال را معلوم شدن امتحان بشر در مقابله بشر بر علیه بشر، برای شناخت مجاهدین و صابرین (که به نظر بنده یعنی صاحبان اراده آزاد) از غیر است.

وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ ‎﴿٣١﴾

مسلک مومن بودن

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ‎﴿٧﴾

آیه هفتم به روابط پیچیده ایمان، توسعه فردی، مجاهدت و توفیقات مادّی مومنین می پردازد. ثبات قدم، به عنوان نقطه مقابل تشویش و پراکندگی ذهنی با درگیر شدن در امر الهی و بازخورد آن یعنی نصرت الهی حاصل می شود. همچنین ممکن است به تاثیر عمل در اصلاح فکر اشاره داشته باشد.

ذَٰلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَىٰ لَهُمْ ‎﴿١١﴾‏

مومن متواضعانه خود را فقیر می بیند و در جهان عبد و مولی زیست می کند. او حقیقت متعالی، غنی و کامل مقابل خود را، مولای خویش می گیرد و به اطاعت امر او گردن می نهد تا چون او کامل شود. االعُبودِيَّةُ جَوهَرَةٌ كُنهُ ها الرُّبوبيّةُ.

کافر امّا در جهان بی آرمانی زندگی می کند. آرزویی فراتر از آب و گلی که در آن می زیید ندارد. چیزی فراتر از ماده نمی بینند تا تمنّای آن را داشته باشند، پس در برابر هیچ چیز و هیچ کس خاشع نیست. چنانچه در آیه بعد، تمتع آنها از دنیا را با تمتعی که یک حیوان می برد یکی می گیرد:

وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ ‎﴿١٢﴾‏

یک فکت تاریخی

منابع معتبر برای شناخت وقایع عصر نزول قرآن محدود است. اینکه در خود قرآن به چیزی از آن ها اشاره شود، با ارزش است.

وَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ هِيَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْيَتِكَ الَّتِي أَخْرَجَتْكَ أَهْلَكْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ ‎﴿١٣﴾

آیه سیزدهم به ما می گوید محمد «ص» از مکّه اخراج شده است.

مخاطب خاص قشر قرآن

آیه 15 برای توصیف بهشت از عباراتی که آشنا و مطبوع عرب عصر نزول است بهره می برد. اینکه آب بهشت غیر گل آلود است، شاید چندان به معنی استعلا و مطلوبیت آن برای ساکنین سایر ازمنه و امکنه کره خاکی نباشد.

این می تواند تایید کننده مکان مند و زمان مند بودن قشر قرآن باشد و البته نمی توان منکر بطون فرا زمانی و فرا مکانی آن شد.

قریب دانستن آخر الزمان

در مدخل محمد«ص» از ویکیپدیای فارسی آمده است:

جدا از آیات پراکنده، حداقل سی سورهٔ پایانی در ترتیب فعلی سوره‌ها دربارهٔ هشدار نزدیکی پایان جهان است. اصطلاح رایج قرآن برای آخرالزمان، «الساعَة» است، در لغت به‌معنای «همین لحظه.» اگرچه قرآن زمان دقیق آخرالزمان را مشخص نمی‌کند، اما تاکیدهای مکررش به فوریت آن، سبب شده برخی از پژوهشگران محمّد را در واقع یک «واعظ آخرالزمانی» محسوب کنند. به گفتهٔ کاسانوا، محمّد و پیروانش نه تنها معتقد به نزدیکی آخرالزمان بودند، بلکه انتظار داشتند که دنیا پیش از مرگِ خود محمّد نابود شود.

آیه 18 ام صراحتا وقوع قیامت را نزدیک و حتی نشانه های وقوع آن را محقق می داند. این اشاره می تواند مویّد نظر شرق شناسان باشد و این سوال را در ذهن پدید می آورد که از نگاه مخاطب عرفی عصر نزول آیا چنین ادعای که پس از گذشت 14 قرن هنوز محقق نشده صادق بوده؟

فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً ۖ فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا ۚ فَأَنَّىٰ لَهُمْ إِذَا جَاءَتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ ‎﴿١٨﴾

علیه عصمت

فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مُتَقَلَّبَكُمْ وَمَثْوَاكُمْ ‎﴿١٩﴾‏

ظاهر آیه دلالت بر این دارد که خدا به رسول امر می کند برای گناهش استغفار کند. این می تواند علیه نظریه عصمت باشد.

امکان و امر به تدبر در قرآن

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا ‎﴿٢٤﴾

آیه 24 دلالت به امر دارد و شاید بتوان تعبیر به وجوب تدبّر در قرآن نمود.

علیه اطاعت از اولوالامر

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ ‎﴿٣٣﴾‏

اینکه در این آیه و بعض آیات مشابه اطاعت از اولوالامر آورده نشده، می تواند نشان دهنده آن باشد که این سه همیشه با هم نیستند و حساب اولوالامر از دو شخص اول جداست. چنانچه مثلا پیوندی که در مورد صلات و زکات در قرآن هست و همه جا در کنار هم آمده اند، را در مورد اولوالامر و دو شخص اول نمی بینیم.

comments powered by Disqus
قدرت گرفته از Hugo
قالب Stack ساخته شده توسط Jimmy